×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

ஜ دل نویســـــــــــــــــــــ ஜ

× just love ♥
×

آدرس وبلاگ من

massive.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mostafa_k96

Access to the friends list is just allowed for this person's close friends
× Access to groups list is just allowed for this person's close friends

عشق ساکت

اسپانیایی ها میگن : "عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است "ایتالیایی ها میگن: "عشق یعنی ترس از دست دادن تو ! " ایرانی ها میگن : "عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود ...


نامه ی چارلی چاپلین به دخترش : تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز ...

 


 روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
 روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
 خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!
 اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.
 ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ... های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...     
چهارشنبه 3 اسفند 1390 - 11:25:48 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دخترها با پسرها این طوری رفتار کنید!!


۲۲ توصیه برای پسرهایی که تازه عقد کرده اند


عزیز تر شدن شما نزد دیگران با این چند نکته


موردی که آقا پسرها آرزو می کنند دخترها بدانند!10


چقدر سخته


عسل بانو


این قطعه شعر برای کسایی که دلها رو میشکنن :


هرگز فراموش نكن


�از او مي نويسم�


به همین سادگی


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

45670 بازدید

172 بازدید امروز

72 بازدید دیروز

1931 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements